بعضی جداییها را نه جایی ثبت میکنند نه شاهدی دارند و نه کسی متوجهشان میشود. تنها میشوی، تنهاتر میشوی، میشکنی، خرد میشوی، از بین میروی بدون اینکه کسی بداند، کسی بفهمد، بدون اینکه جایی ثبت شود یا امضایی از کسی گرفته شود. تو خسته میشوی، سرخورده میشوی، ترک میکنی بدون اینکه حلقهای از دستت جدا شود بدون اینکه عکسی پاره شود، خاطراتی سوزانده شود، فریادی زده شود. تو آب میشوی، دگرگون میشوی بدون آنکه چیزی در دنیای بیرونت سانتی
میل شدیدی به سرزنش خودم دارم. دوست دارم خودم رو "هی، فلانی!" صداکنم.
ولی نه!
مائده، عزیزم!
زندگی مجموعه ای از تجربه هاست. تو باید اشتباه کنی تا یادبگیری. تو باید آسیب ببینی تا از خودت مراقبت کنی. تو انسانی و اشتباه کردن بخشی از توست. پس نیازی به سرزنش نیست. اما یک چیز خیلی اهمیت داره، درسی که میگیری...! و باید بدونی که محکم تر شدی. آره عزیزم. من تموم غم ها و رنج هات رو از برم. من از شکستگی هات باخبرم. من از بی کرخت و بی حس شدنت. از قلب مردگیت. از احساس ته
کم کم داریم به یک سالگی زندگی مشترک مون نزدیک میشیم . یه سال غم و شادی، یه سال قهر و آشتی، یه سال تلخ و شیرین، زندگی بالا پایین زیاد داشت واسمون . پارسال یه همچین روزایی بود که خیلی تنها بودیم . تو تنهاتر از من، من تنهاتر از تو ، خدا رو داشتیم و همدیگه رو . من تنهایی جهیزیه میخریدم تو تنهایی دنبال وام میدویدی که بتونی خونه اجاره کنی، من تنهایی وسیله میچیدم تو تنهایی دنبال پول بودی که بتونی مراسم عروسی بگیری اونجوری که من دلم میخواد، اصلا چرا میگ
دانلود آهنگ جدید غمگین از سیروان خسرویبه نام میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نمیشم دیگه درست نمیشم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نمیشم دیگه درست نمیشم
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهارتا نشه چی میشه هرچی شد از حالا نشه
دانلود آهنگ نه دیگه فرقی نداره که کجام با همه وجودم آرامش میخوام
دانلود آهنگ روزایی که دوست داشتم برن اصلا دور و بریام از دست من خستن
دانلود آ
دانلود آهنگ جدید غمگین از سیروان خسرویبه نام میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نمیشم دیگه درست نمیشم با کیفیت بالا 320 لینک مستقیم mp3 موزیک صوتی همرا با متن ترانه
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهار تا نشه : دیگه درست نمیشم دیگه درست نمیشم
دانلود آهنگ میخوام دو دوتا چهارتا نشه چی میشه هرچی شد از حالا نشه
دانلود آهنگ نه دیگه فرقی نداره که کجام با همه وجودم آرامش میخوام
دانلود آهنگ روزایی که دوست داشتم برن اصلا دور و بریام از دست من خستن
دانلود آ
نمیدونم دلیل واقعیش چیه !
اما اینو میدونم هر چی میرم جلو تر تنهایی خودم رو بیشتر دوست دارم.
دلم میخواد بلند بلند درباره چیزایی که با هیچ احدی تا الان صحبت نکردم صحبت کنم و همینطور بلند بلند گریه کنم ... ولی هیچ وقت اون شخص پیدا نمیشه ...
+میدونم خدا هست :)
نمیدونم دلیل واقعیش چیه !اما اینو میدونم هر چی میرم جلو تر تنهایی خودم رو بیشتر دوست دارم.
دلم میخواد بلند بلند درباره چیزایی که با هیچ احدی تا الان صحبت نکردم صحبت کنم و همینطور بلند بلند گریه کنم ... ولی هیچ وقت اون شخص پیدا نمیشه ...
+میدونم خدا هست :)
در این تاریکی ملعون تنهایم. تنهاتر از تنها. رسید آن روز که انتظارش را میکشیدم. میم عاشق و دور. از ح جدا شدم و سرگرم خودش است. بیکس شبیه خیالاتم برای آیندهای که رسید روی تخت تنها.
بسم از قبول عامی و صلاح و نیک نامی.
دنیا ... آی دنیا .... آآآی دنیا ......
نجات دهنده در گور خفتهست.
طرفِ ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمیکند
کلمات انتظار میکشند
من با تو تنها نیستم، هیچکس با هیچکس تنها نیست
شب از ستارهها تنهاتر است...
□
طرفِ ما شب نیست
چخماقها کنارِ فتیله بیطاقتند
خشمِ کوچه در مُشتِ توست
در لبانِ تو، شعرِ روشن صیقل میخورد
من تو را دوست میدارم، و شب از ظلمتِ خود وحشت میکند
۱۳۳۴
احتمالا آدم ها متناسب با میزان حماقتشون، دوست پیدا میکنن.
و قطعا متناسب با بالا پایین شدن هورمون های بدنشون، حرفای عجیب غریبی به دوستاشون میزنن.
و نهایتا متناسب با میزان تنهاییشون، عذرخواهی میکنن نه چون مقصرن! فقط چون میخوان از اینی که هستن تنهاتر نشن!
پ. ن: شاید بشه به جای لفظ تنهایی، از ترسو بودن هم استفاده کرد.
آدم ها همونقدر که ترسو هستن، بی دلیل عذرخواهی میکنن. ترس تنها موندن:)
بسم الله الرحمن الرحیم
یافارس الحجاز
یا حجه بن الحسن العسکری
تسلیت عرض مینمایم
وفات
حضرت آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی را
آقا جان روز بروز تنهاتر ، آقاجان چرا با درخواست حضرت آیتالله العظمی...برای آمدن ، برکات هم کم کم می روند...
روز بروز بدتر شد و میشود
آقا جان ...
عجب سهم بزرگی داریم از آزادی.یک شبه، یا بهتر بگم یک دقیقهای ارتباطمون رو با تمام جهان از دست دادیم. با این اوضاعی که برای اینترنت درست شده نه میتونم بخونم، نه بنویسم، نه کار کنم، نه با کسی در ارتباط باشم. مثل این میمونه که همهی داراییهام از دست رفته باشه :) در حال حاضر تنها صفحهم همینه که از اول هم قرار نبوده برای چیزی جز شعر و متن ادبی استفاده شه. همهی حرفهای شخصیم رو دارم فقط و فقط برای خودم مینویسم. بدون خواننده، بدون شنونده، ب
باید یه جایی باشه که خودمو از حرف و فکرایی که مثه خوره میفته به جون و مغزم رها کنم.
حرف بزنم،
از درد هام بگم،
از تنهایی،تنهایی و تنهایی...
بدون نگرانی از قضاوت شدن!
خیلی وقته که فکر یه وب شخصی افتاده تو ذهنم؛چند سالی میشه.درست بعد از دومین وب مسخره ای که زدم و مثل اولی رهاش کردم.و فکر میکردم با وجود فیسبوک و اینستاگرام دیگه کسی به وب سر نمیزنه و حالا میبینم که این مکان شیرین هنوز مخاطب های خاص خودش رو داره.:))
حس میکنم واقعا به این پناهگاهم احتیاح
از صبح نزدیک چهل پنجاه بار بماند امیرعباس گلاب رو پلی کردم و مشغول کارام شدم
همین چند لحظه پیش ز. م زنگ زد و بهش گفتم نه و بهونه آوردم
تلفونو با یه خداحافظی محترمانه و سلام برسونید قطع کردمو زار زدم
زااااررر زدم
من جدا روانم بهم ریخته
یه سیکل معیوبه
هم دلم تنگه هم مثل سگ پاچه میگیرم هم مثل گراز تنهام و تنها داراییمه و میدونم تنهاتر میکنم خودمو منه روانی و هم مثل خرچنگ میدونم تنها کسمه
چه مرگته خودمه احمق
کاش خبر مرگمو واسم بیارن با این اخلاق
تلفن را برداشتم که به مامان زنگ بزنم و بخواهم که برایم دعا کند، گفتم شاید خواب باشد و پشیمان شدم. بعد یادم افتاد که مدتهاست دیگر دعاهای مامان مشکلاتم را حل نمیکند. بعد به این فکر افتادم که نکند برایم دعا نمیکند؟ بعد به این فکر افتادم که نکند او هم دیگر دوستم ندارد؟ بعد بغض کردم. بعد خیره شدم به آسمان ابری صبح جمعه که سفیدیاش چشمهام را اذیت میکرد ولی چشمهام را نبستم. بعد یادم افتاد که چهقدر تنهام. تنهاتر از این بچه گربهی پشت بام
شبهای زیادی صدات لالایی گفت. مهربونی و صبوریت لالایی گفت...بخاطر لالایی هات وقتی عصبانی شدی اومدم تبِ خشمت رو به بوی نرگس پاشویه کنم. آقای گلفروش گفت خانم یه دسته بسه؟ با خودم گفتم خیلی عصبانی بود که داد زد سرم، خیلی عصبانی بود که اسم حرفهای زشتش رو گذاشت صداقت. گفتم آقا پنج دسته بده. به نرگس ها گفتم من کاری از دستم برنیومد.شماها بلدین چیکار کنید؟گفتن ما برای هر دردی درمانیم.
آخرش نرگس ها رو نبرد. به نرگس ها گفتم چی شد پس؟ من روی حرفتون حساب کر
دانلود آهنگ سیروان خسروی – درست نمیشم
Download New Music Sirvan Khosravi – Dorost Nemisham
دانلود آهنگ سیروان خسروی درست نمیشم
دانلود آهنگ سیروان خسروی درست نمیشم
متن آهنگ سیروان خسروی با نام درست نمیشم
توی این تنهایی گیر افتادم نه نگو که دیگه از دستت دادم
من نمیتونم دوباره تنهاشم کاش میتونستم یکم آروم باشم
روزایی که دوست داشتم برن اصلا دور و بریام از دست من خستن
من تو فکر تو تو بی خبر از من ببین
من دارم میرم با من میای یا نه فکر تغییرم با من میای یا نه
چشم
سایت آثار جاج محمود کریمی %% شب عاشورا 1398 %%
صوت نوحه " وقتی برادرت تنهاتر شد " حاج محمود کریمی
فیلم نوحه " وقتی برادرت تنهاتر شد " حاج محمود کریمی
**************************
صوت نوحه " ای حرمت در دل و جان یا علی " حاج محمود کریمی
فیلم نوحه " ای حرمت در دل و جان یا علی " حاج محمود کریمی
******************************
شب هفتم محرم 1398
صوت نوحه " لالایی گلم لالا مهتاب اومده بالا " حاج محمود کریمی
تن های تنها: طلاق عاطفی
تن های تنها : محمدصادق آقاجانی کوپایی
معرفی:
ازدواج کرده ایم که دیگر تنها نباشیم اما پس از زمان اندکی تنهاتر از هر موقعی هستیم راستی چه کنیم تا اینگونه نشود؟ یا اگر بین ما جدایی افتاده، دوباره درست شود.
آدمی که زیر بارون میره و با لباس خیس بر میگرده با آدمی که زیر بارون نرفته خیلی فرق میکنه .
آدمی که حتی با چتر زیر بارون میره و بدون هیچ رطوبتی بر میگرده با آدمی که زیر بارون نرفته هم فرق میکنه .
آدمی که سفری سخت و تنها یا راحت و دستجمعی میره و بر میگرده با آدمی که سفر نرفته خیلی فرق میکنه.
آدمی که توی بازاری وارد میشه و ضرر هم میکنه (درسته چیزی رو از دست داده ولی) با آدمی که تا حالا وارد بازار نشده خیلی فرق داره.
سفر رو باید رفت ،
چراکه تمام بهشت ه
سردار عزیز هیچ انتقامی داغ نبودنِ تو رو برای دل ما سرد نخواهد کرد...
تو باید میبودی تا آزادی خاورمیانه از تروریست و تکفیری و ظالم و مزدور رو با تو جشن میگرفتیم. ما حتماً روزی هدف تو رو محقق میکنیم ولی بدون جای تو همیشه همیشه خالی خواهد بود...
به رهبر عزیزم تسلیت میگم و به انقلابی که تنهاتر از همیشه شده...
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...
+کاش میشد در تشییع پیکر مطهرت حضور داشته باشم. مطمئنم امام زمان_روحی له الفداء و ارواح مطهر در اون مج
سردار عزیزم هیچ انتقامی داغ نبودنِ شما رو برای دل ما سرد نخواهد کرد...
تو باید میبودی تا آزادی خاورمیانه از تروریست و تکفیری و ظالم و مزدور رو با شما جشن میگرفتیم. ما حتماً روزی هدف شما رو محقق میکنیم ولی بدونید جای شما همیشه همیشه خالی خواهد بود...
به رهبر عزیزم تسلیت میگم و به انقلابی که تنهاتر از همیشه شده...
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...
+کاش میشد در تشییع پیکر مطهرت حضور داشته باشم. مطمئنم امام زمان_روحی له الفداء و ارواح مطهر د
سردار عزیزم هیچ انتقامی داغ نبودنِ تو رو برای دل ما سرد نخواهد کرد...
تو باید میبودی تا آزادی خاورمیانه از تروریست و تکفیری و ظالم و مزدور رو با تو جشن میگرفتیم. ما حتماً روزی هدفت رو محقق میکنیم ولی بدون جای تو همیشهی همیشه خالی خواهد بود...
به رهبر عزیزم تسلیت میگم و به انقلابی که تنهاتر از همیشه شده...
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون...
+کاش میشد در تشییع پیکر مطهرت حضور داشته باشم. مطمئنم امام زمان_روحی له الفداء و ارواح مطهر در اون
سلام ممول
میشه سوار بوبو بشی و از ریرورو بیای زمین دوباره؟ ما همه مریضیم. همه استرس داریم. همه نمیدونیم باید چیکار کنیم. بلا پشت بلا و مصیبت پشت مصیبت.
ممول پدرمون رو از ما گرفتن، سردارمون که رفت، داشتن ما رو از جنگ میترسوندن. هممون شدیم قاسم سلیمانی و گفتیم بیاید ما حریف شماییم ولی بعدش هم انگار ویروس انداختن به جونمون. نمیدونم سیاره شما هم از این آدم بدها مثل ترامپ داره یا نه؟ ممول جانم تو انقدر مهربون بودی که دوس داشتم به جای اون دختر مریضه
**شعرعاشقانه**
تورا دوست می دارم...
طرف ما شب نیست صدا با سکوت اشتی نمی کند کلمات انتظار می کشند من با تو تنها نیستم هیچکس با هیچکس تنها نیست شب از ستاره تنهاتر است طرف ما شب نیست چخماق ها کنار فیتیله بی طاقتند در لبان تو شعر روشن صیقل می خورد من تورا دوست میدارم و شب از ظلمت خود وحشت می کند....
***در چشمهایت با من گفتندکه فردا روز دیگریست...
ادامه مطلب
#جوکر غلیظ شده ی داستان زندگی همه ی ما آدم هاست. آدم هایی که پیرهن آبی، جلیقه ی زرد و کت قرمز بر تن داریم و هر آن منتظر آنیم تا دست برده تا یک گلوله در مخ کسی که دستمان انداخته خالی کنیم. و بشویم سمبل و یا نماینده ی یک طیف فکری. آدم هایی تنها که هرکدام به تنهایی غمی داریم. غمی بزرگ. حتی بچه های چهارراه فاطمی. حتی استاد دانشگاه. حتی دختر خوش خنده ی دانشگاه..همه ی ما آدم ها #جوکر یم، فقط غلظت و رقّت مان فرق می کند. ما اگر به ظاهر جانی نباشیم، در باطن
صبح خبر گرونی بنزینو خوندم. تا ظهر کم کم همه چیز «باز هم» غمگین تر شد. باز هم گرونی، باز هم خواستن و نتونستن.عصر با آدمایی که دوسشون دارم ساز زدم و عشق کردم و خندیدم. خندیدم.شب اما، غم بالا آوردم. گوشم به حرفای رفیقم بود که از نداری و آرزوهای تلف شده و جوونی مُرده میگفت، ذهنم تو حکومت خونخوار و دولت دزد و جوونی مُردهام میگشت. تا خودمو جمع کنم و برسم خونه، مادرم دست به کمر از قوانین دختر بودن تو قلمرو «خونهاش» گفت. گفت که حق دارم کی برسم خونه،
حالا تو را میفهمم. دردهایت. همیشه در خانه ماندنت. وقتی از خراب شدن گوشیات بیقرار بودی، وسط انزوای خانگی که حالا در روزهای قرنطینه درکش میکنم. دورانی که تعداد سیگارهایت هر روز بیشتر شد. وقتی درگیر سریالهای ناتمام تلویزیون شدی. دورهای که وسواست شدید شد. و وقتی اتاق شد آشیانهات و دیگر تلویزیون تماشا نمیکردی.دردهایت شدیدتر شد. استخوانهایت ضعیفتر. تنهاتر. غمگینتر. دنیایت کوچکتر. کوچک. کوچک. به اندازهی چهاردیواری اتاقت
از هر چه و هر که فکرش را میکنی و
بدان معتقدی، قطعِ امید کن. روزی که بیاختیار پا به این دنیا گذاشتی و تمام بارِ
مسوولیّت جهانی بر دوشات نهاده شد، تنهاتر و غریبتر و فراموششدهتر از آنی شدی
که فکرش را بکنی. پس جز به تواناییها و داشتههای خودت، بههیچ قدرت دیگری معتقد
و ملتزم نباش. چه بخواهی چه نه، چه باور داشته باشی چه نه، حتا خدا نیز از تو رفعِ
تکلیف و سلبِ مسوولیت کرده، حتا او نیز تو را در این بلبشو تنها گذاشته، پس خودت
بهپا خیز، خود
بخشی از زندگی من با درد جسمی عجین شده. زوال، خاطراتیست که کمرنگ میشوند. زوال، جسمیست که فرسوده میشود. سالها پیش، حس میکردم زمان از من میگریزد بس که روزها شلوغ بود و باور گذشت تنها ۲۴ ساعت، از یک روز تا روز دیگر، وقتی آسمان روشن میشد بسیار سخت بود. و بعد یک دوره سکوت آغاز شد، و من هر روز خود را تنهاتر از قبل کردم. روی دوستانم، روی خواستههایم، روی آرزوهایم خط کشیدم. این خانهای که حالا وجب به وجبش را توی تاریکی میشناسم، چندسالی
آهنگ جدید سیروان خسروی درست نمیشم
دانلود آهنگ دیگه درست نمیشم از سیروان خسیروی همراه با پخش آنلاین و بهترین کیفیت
Dl Ahang Jadid Sirvan Khosravi Dorost Nemisham
متن آهنگ درست نمیشم سیروان خسروی
میخوام دو دوتا چهارتا نشه چی میشه هرچی شد از حالا نشهنه دیگه فرقی نداره که کجام با همه وجودم آرامش میخوام آرامش میخوامروزایی که دوست داشتم برن اصلا دور و بریام از دست من خستنمن تو فکر تو تو بی خبرم از من ببین ببین …من دارم میرم با من میای یا نه فکر تغییرم با من میای یا
پس از هزار بار کلنجار رفتن با خودم، تصمیم گرفتم برایت بنویسم تا شاید آدم بشوی یا اگر نشدی، لااقل هیولا نشوی، هندجگرخوار نشوی. نوشتن برایت را انتخاب کردم تا لبخندِ روی لب کسی بشوی و طوری نشود که روزی به خودت بیایی و ببینی اشک گوشهی چشم آدمها و بغض نشسته بر گلویشان شدی.
از من بشنو که هیچوقت، به هنگام تنهاییات شادمهر گوش نکن. وقتی تنها قدم میزنی شادمهر گوش نکن. وقتی تنها در خیابانهای عجیب تهران قدم میزنی، شادمهر گوش نکن.
در گوشت میخو
آدم هرقدر بیشتر بفهمد، تنهاتر می شود. یک عمر با ترس هایمان زندگی کردیم. با ترس هایی که توی مغزمان فرو کرده اند. این تنها چیزی است که یاد گرفته ایم. اگر از بچگی می گذاشتند وقتی دلمان می خواهد فریاد بزنیم و آن را توی گلویمان خفه نکنیم، وضعمان بهتر از این بود.
روح انگیز شریفیان
کتاب "روزی که هزار بار عاشق شدم"
+حرف هایمان را بزنیم
و بگذاریم دیگران بخصوص فرزندانمان حرف هایشان را بزنند و دل هاشان را جایگاهی امن برای عشق و محبت به خود و دیگران نگه د
شیداتر از این شدن چگونه؟
رسواتر از این شدن چگونه؟
بیهوده به سرمه چشم داری
زیباتر از این شدن چگونه؟
من پلک به دیدن تو بستم
بیناتر از این شدن چگونه؟
پنهان شده در تمام ذرات
پیداتر از این شدن چگونه؟
ای با همه، مثل سایه همراه
تنهاتر از این شدن چگونه؟
عاشق شدم و کسی نفهمید
رسواتر از این شدن چگونه؟
| فاضل نظری |
حس میکنم زمان داره ازم انتقام میگیره. میدونه میخوام چه کارایی انجام بدم و نمیذاره. میخواد خسته م کنه. زود میگذره. منو تنهاتر میکنه و کاری میکنه من بی عرضه به نظر بیام. روزا از پی هم میگذرن بدون اینکه کاری انجام داده باشم. و بسیار خسته ام. دارم میدوام. با همه ی توان. اما این مسیر ته نداره. یه مسیر دایره ایه واسه تماشا کردن دیگرون. حتی دور هامم کسی نمیشمره و شمارش معکوسی در کار نیست که امید داشته باشم تموم شه. قرار نیست به جایی برسم، ولی وظیفه مه که
کارگردان: حسین سهیلی زادهتهیه کننده: ایرج محمدینویسنده: حسین سهیلی زادهسال ساخت: ۱۳۹۸محصول کشور: ایرانتعداد قسمت ها: ۲۶ اپیزودژانر فیلم: اجتماعی، درام
بازیگران: محمدرضا فروتن، مریلا زارعی، نازنین بیاتی، امیرحسین آرمان، فرزاد فرزین، حسین پاکدل، بهشاد شریفیان و …
خلاصه داستان: کاوه طی یک قرارداد خود را به کتی به قیمت ۷ میلیارد تومان میفروشد. همتا اما آوارهتر و تنهاتر از قبل به خانه مادربزرگ پناه میبرد، غافل از سرنوشتی که بدون کاو
اسفند 97. دم دمای عید. بدون شور. کم انرژی. زودرنج. غالبا بی حوصله و ایستاده در لحظه ی بحرانی.اسفند 95. دم دمای عید. پر شور. سودای تجربیات نو. در تکاپو برای شروع اولین سفر مستقلم. سفر به ترکمن صحرا. رویارویی با ناشناخته ها، چالش ها، خطرات و چشم به راه آموزه های جدید.
سفری که با یک شعار شروع شد: "سفر به دیگر سو، درک تفاوت ها" ! جمله ای که یک انتظار در پس خود داشت. انتظار از جاده، طبیعت و مردمان: دیدن تفاوت ها و دمخور شدن با آنها تا درک کردنشان. اما غافلگیری
«بسم الله قاصم الجبارین» . حاج قاسم کجایی؟ کجایی که ببینی امروز سردار حاجیزاده مقابل دوربینها آرزوی مرگ کرد. کجایی که ببینی دست بر گردن گذاشت و گفت: گردن ما از مو باریکتره. سرداری که در حین عملیات پشت میز ننشسته بود، دستور بدهد بلکه در غرب کشور بین نیروهایش بود. ما که میدانیم او مقصر نیست اما با شجاعت تمام مسئولیت این اتفاق تلخ را برعهده گرفت. کجایی حاجی که ببینی امروز سردار حاجی زاده تنهاتر از همیشه است. . راستی اگر بودی چگونه او را دل
درگیر با سکوت و دلم چون عجوزه ای
بر صورت زشت تحمل چنگ می زند
بی حال می شود که یکبار دگر غروب
تا صبح رویایی پلید آهنگ می زند
حسی عجیب در من انگاری که کوسه ای
از دوری قلاب دلش تنگ می زند
بیوه زنی کم حرف که در انتظار مرگ
موی سرش را مشکی پررنگ می زند
یک کلبه در باران سیل آسا که دزدکی
بر شیشه ی آرامش خود سنگ می زند
یک کرم که خسته ست ، باید خودکشی کند
اما چگونه؟ ، «آه» فقط منگ می زند
پرخاش بی خودی شبیه یک چریک پیر
در بند حرف از کوه و رنج و جنگ می زند
ناقوس د
جلالآلاحمدِ #زن_زیادی رو خوب می فهمم. این داستان روایت دختری هستش که به سختی بزرگ شده و به زور ازدواج کرده، اما گیر یه مرد نامرد افتاده و بعد از ۳۴ سال که خونه ی پدرش بوده، ۴۰ روز رفته خونه ی همسرش و کارشون بالا گرفته و دعوا شده و حالا برگشته خونه ی پدر و نشسته کنار حوض و داره با خودش صحبت می کنه. و حس می کنه تمام لوازم خونه دارن بدبختی هاش رو به رخش می کشن..تنهایی این دختر با ازدواج بیشتر می شه، تا بوده توی یک خانواده ی سنتی زندگی کرده و خشکی و
کارگردان: حسین سهیلی زادهتهیه کننده: ایرج محمدینویسنده: حسین سهیلی زادهسال ساخت: ۱۳۹۸محصول کشور: ایرانتعداد قسمت ها: ۲۶ اپیزودژانر فیلم: اجتماعی، درام
بازیگران: محمدرضا فروتن، مریلا زارعی، نازنین بیاتی، امیرحسین آرمان، فرزاد فرزین، حسین پاکدل، بهشاد شریفیان و …
خلاصه داستان: کاوه طی یک قرارداد خود را به کتی به قیمت ۷ میلیارد تومان میفروشد. همتا اما آوارهتر و تنهاتر از قبل به خانه مادربزرگ پناه میبرد، غافل از سرنوشتی که بدون کاو
تنها تنها
تنهاتر
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
دریافت
تنها تنها
تنهاتر
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.
توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشد
با این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
param name="AutoStart" value="False">
دریافت
کارگردان: حسین سهیلی زاده
دانلود قسمت 13 سیزده مانکن
تهیه کننده: ایرج محمدینویسنده: حسین سهیلی زادهسال ساخت: ۱۳۹۸محصول کشور: ایرانتعداد قسمت ها: ۲۶ اپیزودژانر فیلم: اجتماعی، درام
بازیگران: محمدرضا فروتن، مریلا زارعی، نازنین بیاتی، امیرحسین آرمان، فرزاد فرزین، حسین پاکدل، بهشاد شریفیان و …
خلاصه داستان: کاوه طی یک قرارداد خود را به کتی به قیمت ۷ میلیارد تومان میفروشد. همتا اما آوارهتر و تنهاتر از قبل به خانه مادربزرگ پناه میبر
داشتم با پشمک حرف میزدم،بهم گفت تو که خیلی مهربونی تو که خیلی قشنگی گوگولی ای،هنوز داشت میگفت بهش گفتم پشمک میخوای گولم بزنی چی میخوای بگی،گفت تو دست منو همیشه رو میکنی گفتم هاهاها گفت ببین داری این مدت خودتو خر میکنی گفتم پشمک درست حرف بزن باتوام قهر میکنما گفت خب قهر کنی تنهاتر میشی که گفتم فاک پشمک توام دیگه یاد گرفتی گفت خب من که خودتم خب خودت که میدونی تنهای گفتم پشمک بس کن گفت ببین این همه کینه مینه ای نباش تقی به توقی میخوره قهرجون میک
آدمی که زیر بارون میره و با لباس خیس بر میگرده با آدمی که زیر بارون نرفته خیلی فرق میکنه .آدمی که حتی با چتر زیر بارون میره و بدون هیچ رطوبتی بر میگرده با آدمی که زیر بارون نرفته هم فرق میکنه .آدمی که سفری سخت و تنها یا راحت و دستجمعی میره و بر میگرده با آدمی که سفر نرفته خیلی فرق میکنه.آدمی که توی بازاری وارد میشه و ضرر هم میکنه (درسته چیزی رو از دست داده ولی) با آدمی که تا حالا وارد بازار نشده خیلی فرق داره.سفر رو باید رفت ،چراکه تمام بهشت ها تار
من از "احمد محمود" فقط "همسایهها" را خواندهام. خوب هم نفهمیدماش، ولی دوستاش داشتم. در قسمتی از "همسایهها" میگوید "باید یاد بگیری که وقتی درگیر مبارزه هستی، درگیر احساس نباشی"نویسندگی همچون مبارزه است. احمد محمود در این وادی همچون یک فرمانده در جنگ، جنگید و احساسش را فراموش کرد. به قول خودش، میتوانست شغلی با بیمه داشته باشد یا بازاری باشد، اما نویسندگی را برگزید. نویسندگی شغل نیست، و اگر شغلت بشود نویسندگی، یکی میشوی مانند "چارلز
با پای خواب در آن کافهٔ شلوغ، لختی قدم به ساحت رؤیا گذاشتمدل را در آن هوای پر از هرم التهاب، با های و هوی دلهره تنها گذاشتم
تنهاتر از تمام جهان بود لحظهام وقتی که خواب چشم مرا تا سراب بردصبح آمد و نشد که بفهمم چگونه من، با پلک روی حرف دلم پا گذاشتم
با بغض گفتمش بنشینیم لحظهای تا فرصتی برای تماشا فراهم استآمد نشست و به چشمش نگاه... نه! داغی به دل برای تماشا گذاشتم
با استکان چای که بر روی میز بود، رؤیا تمام گشت و به آخر رسید کاردر استکان خا
گوش کن، دور ترین مرغ جهان میخواند
شب سلیس است، و یکدست، و باز
شمعدانیها
و صدادارترین شاخه فصل،ماه را میشنوند
پلکان جلو ساختمان،
در فانوس به دست
و در اسراف نسیم،
گوش کن، جاده صدا میزند از دور قدمهای ترا
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان، کفش به پا کن، و بیا
و یا تا جایی، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشنید با تو
و مزامیر شب اندام ترا، مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
پارسایی است در آنجا که ترا خواهد گفت:
بهتری
دانلود آهنگ جدید امیر تتلو به نام پریشب
دانلود آهنگ جدید امیر تتلو به نام پریشب 320
دانلود آهنگ جدید امیر تتلو به نام پریشب 128
متن آهنگ امیر تتلو به نام پریشب
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش میشودمن از پریشب فهمیدم که تنهاتر از همیشمپریشب آره دوریت باعث میشه که بدتر عصبی شمبزنگ سنگو بزن سنگ که دلم شده باز تنگدلم تنگ شده واست تو بزن زنگو بزن زنگعوضی که دیگه مردم از از این تنهایی منو ول نکن خب بعد از اینبزن رنگو بزن رنگ سیاهیارو لک کن همه آسمونو پ
آدمها تنهان و برای دراومدن از تنهاییشون دوست دارن اوقاتشون رو بابقیه بگذرونن، بیشتر زندگیشون رو دارن دنبال یه دوست میگردن که از تنهایی درشون بیاره و باهاش یه دل باشن. اوج دراومدن از تنهایی ما انسانها و چاره اندیشی برای تنها نبودن و تنها نموندن، ازدواجه. استادی داشتیم که میگفت آدمها نمیتونن تنهایی رو از شما بگیرن؛ بلکه بهتون نزدیک میشن تا تنهایی خودشون بدن به شما. به همین خاطر شما وقتی با بقیه هستین تنهاتر میشین. تازه وقتی ازدواج کنید
این مطلب را یادتان هست که نظرتان را پرسیدم؟ خوب من بالاخره تصمیمم را گرفتم و گفتن را انتخاب کردم. خواستم شما را هم از نتیجه مطلع کنم. دست آخر بعد از فکر و مشورت، آن پند «هرچه بر خود نمی پسندی بر دیگران نپسند» را انتخاب کردم. فکر کردم اگر جای دوستم بودم می خواستم همه چیز را به من بگوید، دلم نمی خواست در یک آرامش دروغین بمانم. پس همین راه را رفتم و نتیجه خیلی بهتر از نتظار من بود.
اینطور انتخاب ها البته با همه مشورت ها و رایزنی ها در نهایت کاملا فر
همه ما در طول روز با افراد زیادی سرو کار داریم
بعضی از آدما هستن که بهشون حس خوب داری، ینی وقتی باهاشون صحبت میکنی انگار داری با یکی مثه خودت صحبت میکنی،،
مغرور باشه، بداخلاق باشه، هر کاری کنه جذابه و دلنشین.
ولی بعضیا اینجوری نیستن، هر کاری میکنن برات جذابیت ندارن،، حتی دلبریهاشون بدتر آدمو دلزده میکنه و آزار میده.
حالا اینجور افراد دو دسته هستن:
دسته اول افرادی هستن که از همون اولش بهشون حس خوب نداری و کاملا از رفتار و گفتارشون مشخص میشه.
سال ۹۸ شروع شد و تمام خوبی و بدیش را سپردیم به دست همان سال آمدیم به ۹۸ .
استرس و اضطراب این روزها قابل بیان نیست هر روز تلاشی سخت تر از دیروز برای کنکوری که تمام امیدم شده است و هیچ راه دیگری نمی بینم هر روز تلاش هر روز اضطراب و هر روز تنهاتر .
دوست ندارم تسلیم شوم هر بار با تمام سختی گاهی برنده بودم و گاهی بازنده ولی اینبار از ان روزها نیست باید برنده باشم .
تازه اهنگ های شاد را پیدا کردم تازه امسال یاد گرفتم که باید نسبت به ریتم اهنگ ها واکنش نش
هرچه عاشقتر، تنهاتر!محبوب من! شما که میخندید، شقایقها باز میشوند. ماه بالا میآید. مهتاب خودش را میگسترداند. دریای مازندران آرام میگیرد. آبهای خلیج فارس به ساحل میآیند، ماسههای خاک ایران را میبوسند و دوباره به دریا بازمیگردند.شما که میخندید، عکسهای توی آلبوم خانوادگیمان، همه میخندند. حتی عکسهای سیاه و سفید، حتی گلهای کارتپستالهای نوروز هم میشکفند.محبوب من! شما کنار درخت انجیر خانة ما ایستاده بودید. بادی
روزی از روزها بود
فرشته ای از غروب احساسم در من طلوع کرد
به روشنایی خورشید، به پاکی باران، و به تقدس یک خیال کودکانه
با یک سبد واژه های شیرین
به نگاهی به وسعت آسمان
و یک بغل لاله های سرخ و زرد و ارغوانی
و ذهن خسته من
پر از تردید
در ازدحام پرغبار بی قراری ها
به غروب نزدیک می شد
شراره های گیسوانش بر روح یخ بسته ام می تابید
و لطافت دستانش خراش جانم را مرهم بود
دستانی به نرمی شاعرانه ها
که آرام، آرامهی جانم شد
...
در سکوت به پرواز پرستوها خیره می شدی
روزی از روزها بود
فرشته ای از غروب احساسم در من طلوع کرد
به روشنایی خورشید، به پاکی باران، و به تقدس یک خیال کودکانه
با یک سبد واژه های شیرین
به نگاهی به وسعت آسمان
و یک بغل لاله های سرخ و زرد و ارغوانی
و ذهن خسته من
پر از تردید
در ازدحام پرغبار بی قراری ها
به غروب نزدیک می شد
شراره های گیسوانش بر روح یخ بسته ام می تابید
و لطافت دستانش خراش جانم را مرهم بود
دستانی به نرمی شاعرانه ها
که آرام، آرامه جانم شد
...
در سکوت به پرواز پرستوها خیره می شدیم
و
بعد از مدتها در غم یکانسان گریستم؛ برای مظلومیتی که این تصویر انباشته از آن است؛ برای غربتی که در غصهی «محمد مداح» موج میزند: طلبهای که خودش را برای رسیدگی بهبیماران مبتلاء بهکرونا بهآبوآتش زده، و همسرش را که دوقلو باردار بوده، در بیمارستان از دست دادهاست. برای من، باشکوهترین جزء این تصویر آن است که او در گوشهای برای خودش خلوت کرده، تا مزاحم بیماران نباشد، و عزاداریاش آنها را ناراحت نکند.
مداح میگوید در قم تنهای ت
من فقط یک راه طولانی میخواهم. یک راهی که فقط بتوانم تویش بدوم. یا اصلا میخواهم فقط یک ساعت فکر نکنم. یک ساعت با آرامش بتوانم بخوابم رها و آزاد از هر فکری. جدا از این تابلوی بزرگی که توی مغزم با حروف بولد چراغ میزند که اینجا ترسناک است. جدا ازین اتاقها که انگار همیشه یک چیزی کم دارند. جدا از مدرسه که هر صبح غم انگار میخواهد آدم را خفه کند. من فقط دلم برای آرامش تنگ شده است. من دلم فقط میخواهد به یک رابطهام نگاه کنم و با آرامش لبخند بزنم به صادقان
سرِ ظهری نشسته ام وسط سایتِ!دانشگاه.جوانان ترم یک و دو و سه ای را میبینم که مشغول خوندن آناتومی هستند به امید اینکه آدم های بزرگی بشوند.یاد ترم های اول خودم می افتم.هیچ وقت با درس کنار نیامدم آن روزها.حال و حوصله اش را نداشتم هیچ وقت.الان هم نشسته ام این وسط و "واران واران" گوش میکنم و فکر میکنم که جایم اینجا نیست.حال و حوصله ی خونه رو نداشتم و بعد نهار تصمیم گرفتم برنگردم خونه.صبح کلاسم را خواب موندم و حالا نزدیک شدم به حذف شدن از درس.بیدار شدم
سرِ ظهری نشسته ام وسط سایتِ!دانشگاه.جوانان ترم یک و دو و سه ای را میبینم که مشغول خوندن آناتومی هستند به امید اینکه آدم های بزرگی بشوند.یاد ترم های اول خودم می افتم.هیچ وقت با درس کنار نیامدم آن روزها.حال و حوصله اش را نداشتم هیچ وقت.الان هم نشسته ام این وسط و "واران واران" گوش میکنم و فکر میکنم که جایم اینجا نیست.حال و حوصله ی خونه رو نداشتم و بعد نهار تصمیم گرفتم برنگردم خونه.صبح کلاسم را خواب موندم و حالا نزدیک شدم به حذف شدن از درس.بیدار شدم
من از همان روز اول میدانستم این ماجرا پایان خوشی ندارد، البته اگر بشود پایانی برایش متصور شد. من از همان اول میدانستم ته این ماجرا برای من چیزی جز تنهایی نخواهد بود. ولی مگر تنها نبودم؟ مگر همهی عمر، از همان روز اول تا همین امروز تنها نبودم؟ حالا گیرم تنهاییام کمی بزرگتر شود. گیرم کمی بیشتر فرو بروم. یک وجب یا صد وجب، دیگر چه فرقی میکند؟ نه فقط من، هر آدم دیگری با یک آیکیوی متوسط و حتا پایینتر از حد متوسط هم میتوانست پیشبینی کند
سال ۹۸ شروع شد و تمام خوبی و بدیش را سپردیم به دست همان سال آمدیم به ۹۸ .
استرس و اضطراب این روزها قابل بیان نیست هر روز تلاشی سخت تر از دیروز برای کنکوری که تمام امیدم شده است و هیچ راه دیگری نمی بینم هر روز تلاش هر روز اضطراب و هر روز تنهاتر .
دوست ندارم تسلیم شوم هر بار با تمام سختی گاهی برنده بودم و گاهی بازنده ولی اینبار از ان روزها نیست باید برنده باشم .
تازه اهنگ های شاد را پیدا کردم تازه امسال یاد گرفتم که باید نسبت به ریتم اهنگ ها واکنش نش
دورترین خاطره
ای که از نوشتن تو ذهنم دارم، برمیگرده به دوران ابتدایی اون روزی که با بچه ها تو
حیاط مدرسه بازی حیوونا رو می کردیم و من آنقدر خوشحال بودم که به محض رسیدن به خونه
سراغ دفتر خاطرات داداشم رفتم و شروع کردم به نوشتن، هنوزم دارمش نیم صفحه است و آنقدر واقعیه که هنوز هم میتونم دوباره اون روز رو واسه خودم با همون کیفیت به
تصویر بکشم که من اسمم رو گذاشته بودم شاهین و دوستم توپ رو به هوا پرتاب کرد و
من شاهین به دنبال توپ میدویدم یادش بخیر...
باید خوشحال باشم که هرکاریم بخوام بکنم، هیچکسی رو ندارم؟ مگه من نبودم که میگفتم تنهایی حالم بهتره و خوشحالترم؟ اگه ر. این وضعیتمو ببینه، چی میگه؟ آخرین باری که منو دید برمیگرده به ۷-۸ سال پیش. نمیگه یه آدم دیگه با اسم من داره زندگی میکنه؟:) هر آدمی که گذاشته دیگرون روش برچسب درونگرا بودن رو بزنن، از اول اولش اینجوری نبوده. منم دورههایی که کلی دوست داشتم و باهاشون بیرونم میرفتم داشتم. دورههایی که با کل کلاس دوست بودم رو داشتم و هرچی جلوتر ر
من هر جا که میرم توی این کشور، این رو میبینم.
یه جور تبعیض در حق مردها هست. مخصوصا جنس مذکری که اصلا سفید به نظر نمیان.
میخوان غذا سفارش بدی، یه جوری به مرد نگاه میکنن یا باهاش رفتار میکنن انگار آدم نیست.
وقتی میری بیرون، خانم ها و اقایون فوری میان سمت تو، بارها شده دیدم خانم های سفید یا حتی اقایون سفید اومدن ما رو صدا زدن، بستنی به ما دادن (مجانی) از ما عکس گرفتن با دوربینمون، تا تونستن کمک کردن.
ولی به مرد محلی نمیذارن.
تمام توجه ها به زن هست.
توی دو هفته اخیر، یه فیلمهایی دیدم به نامهای
Get out
Loveless
On body and soul
همه شون نامزدهای اسکار 2018 هستن.
تقریبا یه جورایی محوریت همه شون بر "تنهایی"، "نژادپرستی"، "سکسیزم" و مسائلی ازین دست هست.
فیلم اول، برو بیرون، ماجرای یه دختر وایت و یه پسر سیاه هست، که قصد ازدواج دارن، دختره از پسره میخواد که باهاش بیاد تا شهر مادریش، که بتونه به خانواده ش نشونش بده و باهاشون آشنا شه.
پسره قبول میکنه
میره
و متوجه میشه صدمین دوست پسر دختره هست و قبلیا همه سیاه بودن،
وقتی پست مرضیه عزیز را در
مورد بیماری پدرش خواندم خیلی از علائم با مشکلی که سال قبل برای پدر پیش آمد یکی بود .خواندن آن پست تمام روزهای را که تا مرز
جنون رفتم زنده کرد
تمام رنجها ، تمام ترسها ،
تمام ثانیه به ثانیه روز و شب هایی که سه ماه بی اغراق شب را آسوده نخوابیدم و روزم را نفهمیدم چطور به شب رساندم . انگار در مقابل این حادثه باید کاری میکردم و نمیدانستم چه کاری . " خدایا چکار کنم" سوال تمام روز و شبم بود . حتی توان نگاه به صورت پدرم را نداشتم
ا
و بالاخره تعطیلات...
28 و 29 اسفند رفتم سرکار و تونستم درامد خوبی داشته باشم...لحظه سال تحویل نشستم پای سفره ای که برای اولین بار من نچیده بودمش و مامانم کاراشو کرده بود و خسته و له دعا کردم مثل این چند سال اخیر که تخصص قبول بشیم منو داداشم ....روزای اول به دید و بازدید گذشت بعدم یه سفر 2 روزه به روستا با چند تا رفیق و خونواده هاشون که باعث شد همیدیگه رو بیشتر بشناسیم...بیشتر به هم اعتماد کنیم و بیشتر باور کنم هنوزم ادما میتونن خوب و بدون غرض رفتار کنن
دخترکی راه راه قسمت اول .
ادما تو زندگی در برخورد با دیگران رفتار و اخلاقهای متفاوتی از خودشون نشون می دن و به نوعی با محیط اطراف و اتفاقات پیرامونشون ارتباط بر قرار می كنن در واقعه هر كس اخلاق خاص خودشو داره
مثلا بعضیا می تونن خیلی خشك و جدی باشن مثل بابای خدابیامرزم انقدر خشك و جدی كه اگه یه شب با كمربند به جون مادربد بختم نمی یوفتاد شام از گلوش پایین نمی رفت
و یا خیلی شوخ طبع و بذله گو.............. مثل اقای كیهانی دربون شركت
حرافترین
به نام تک نوازنده گیتارهستی
محو شده در ابرهای تیره بارانزا،خیال را به ورودی دری کشاند که با وجودش لبخند
را به لبهای خسته اما پرامیدش بازمیگرداند. به هیچوجه حاضر نبود در شلوغی
دنیای بیوفا و گاهاً نامرد همان اندک دلخوشی خیالانگیزش را به هیولای فراموشی
بسپارد، و با خیالهای بیپایهاش سعی در درک و تحمل زندگی بیحاصلش داشت.
آخر مگر میشود بدون خیال هم زنده بود. در خیالهایش قدموار نفس میکشید که
به ناگهان با صدای مهی
توی دو ماه گذشته، هر هفته حدود سه تا فیلم توی سینما دیدم.
و از هر ده فیلم،
هشت تاش یا درباره جنگ جهانی دوم بوده، یا نژادپرستی، یا برابری حقوق زن و مرد.
یکی از ایرادهای سیستم هواپیمایی کانادا اینه که،
باز هم چون کمونیستی و کارتلی مافیاییه،
فقط کلا دو تا هواپیمایی مهم و مطرح هست:
وست جت و ایر کانادا.
این دو تا، یکی از یکی بدترن
خلبان های بدکار و بی تجربه و سر به هوا،
همه چیز گرون،
هیچی بهت نمیدن بخوری،
اگه بار اولت باشه که میای کانادا و کارت ب
دانلود قسمت دوم سریال ایرانی مانکن با کیفیت عالی 1080p Full HD
قسمت دوم سریال مانکن به کارگردانی حسین سهیلی زاده
کارگردان: حسین سهیلی زاده | ژانر: اجتماعی، درام | سال تولید: 1397 | تاریخ انتشار: سال 1398
پخش از شبکه نمایش خانگی | تعداد قسمت ها: 26 اپیزود | کیفیت ویدئو: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: ایرج محمدی
خلاصه داستان:کاوه طی یک قرارداد خود را به کتی به قیمت ۷ میلیارد تومان میفروشد. همتا اما آوارهتر و تنهاتر از قبل به خانه مادربز
تلخ ترین بُعد کرونا به نظرم رو به رو کردن انسان با یک واقعیت بزرگ بود: مواجهه مطلق با تنهایی.
پسر همسایه مان را کرونا کشت. جوان بود و رعنا. می گفتند وقتی مُرد با لباس خاکش کردند و خانواده اش از دور، از خیلی دور فقط دیدند که جوان شان را توی خاک گذاشتند. خبر مرگش را صدای قرآنی که توی محل پیچید نداد، خبر مرگش را پرده های سیاه عرض تسلیت نداد، خبر مرگش با مراسمی که توی مسجد محل برایش گرفتند به گوش ما نرسید. خبر دهان به دهان و آرام، توی صف نانوایی، تو
بغض سنگین
یک بغض سخت و سنگین جامانده در گلویمتصویر کوچه ای هست پیوسته روبرویم
بی وقفه می چکد غم در آسمان قلبمماندم که از سقیفه یا از فدک بگویم
تصویرِ مادرم را در قاب چشم دارمباید به آب دیده این قاب را بشویم
دیدم که جسمِ خود را چون مرغ پر شکستهبا زحمتی فراوان می آورد به سویم
در کوچه روی مادر شد رنگ ارغوانیعمری است من به یاد رویِ کبود اویم
یک روزه روزگارم در کوچه شد سیاه ویکباره خودنماشد رنگِ سپید مویم
فواره می زد آن شب اشک از میان چشممشد قطره ق
بغض سنگین
یک بغض سخت و سنگین جامانده در گلویمتصویر کوچه ای هست پیوسته روبرویم
بی وقفه می چکد غم در آسمان قلبمماندم که از سقیفه یا از فدک بگویم
تصویرِ مادرم را در قاب چشم دارمباید به آب دیده این قاب را بشویم
دیدم که جسمِ خود را چون مرغ پر شکستهبا زحمتی فراوان می آورد به سویم
در کوچه روی مادر شد رنگ ارغوانیعمری است من به یاد رویِ کبود اویم
یک روزه روزگارم در کوچه شد سیاه ویکباره خودنماشد رنگِ سپید مویم
فواره می زد آن شب اشک از میان چشممشد قطره ق
لعنت به " #زیبایی_گاهی_زن_است " !.اهل #تئاتر نبودیم، اما تعریف #زیبایی_گاهی_زن_است رو اینقدر شنیده بودیم که به سرمون زد بریم ببینیم. اما خب تنها؟! آره، نمی خواستیم تنها بریم، پس دوتا بلیط گرفتیم و ۷۰ پیاده شدیم، اما کو یار؟! هیشکی رو نداشتیم. یه روز توی دانشگاه اینقدر چرخیدیدم تا یکی رو ببینیم و از قضا دیدیم و سریع رفتیم جلو وگفتیم "میاین بریم #زیبایی_گاهی_زن_است رو ببینیم؟!"طرف هنک کرد و گفت "چی می گی آقا؟!"آب دهانمون رو قورت دادیم و افسار کلمات رو
نقد رمان عقاید یک دلقک : دلقکی که پر است از تنش، سردرگمی، بدبختی، تلخی و نفهمی ها !!!
نقد رمان عقاید یک دلقک نوشته ی هاینریش بل
مالیخولیا را شنیده بودم،اما کتابی که مالیخولیایی باشد نخوانده بودم.دلقکی که خالی است از هر هدف و برنامه.تنها یک دلقک که پر است از تنش، سردرگمی، بدبختی، تلخی و نفهمی ها !!!
کتاب عقاید یک دلقک برای خواننده، همان قدر سردرگمی و پوچی می آورد که در زندگی دلقک بیچاره جریان داشته است…
جوانی از خانواده ای پولدار امّا خسیس،ب
می خواستم تولد ۳۰ سالگیم کربلا باشم که نشد. تو ذهنم بود بعد از ماه رمضون که امتحانا هم تموم میشه برم مشهد. یه روز موقع برگشتن از مراقبت یکی از همکارا گفت جایی نمی ری تابستون؟ گفتم شاید برم مشهد. گفت منم بیام!؟ گفتم اگه رفتم بیا. گفت پس جا رو من ردیف می کنم. گفتم باشه اگه قرار شد برم می گم بهت. گذشت تا اینکه دیدم تولدم به قمری میشه آخر خرداد.(حقیقتا دلم می خواست تولدم یه جوری یه جای متفاوت باشم حتی شده به زور! (: ) به مجمع گفتم میاین آخر خرداد بریم مش
دانلود سریال خانواده دکتر ماهان با لینک مستقیمسریال ایرانی خانواده دکتر ماهان با کیفیت عالیقسمت 18 سریال خانواده دکتر ماهان قرار گرفت
منتشر کننده : سیمرغ فیلم
کیفیت: 720p
کشور سازنده: ایران
ژانر: اجتماعی
کارگردان: راما قویدل و علی محمد قاسمی
بازیگران: امین زندگانی، لاله اسکندری، شیوا ابراهیمی، ارسطو خوش رزم، بهرام شاه محمدلو، سعید امیرسلیمانی، رویا افشار...
این مجموعه روایتگر نگاهی تازه و الهام بخش برای تشویق جسارت تغییر و شکستن عادتهایی
دانلود سریال خانواده دکتر ماهان با لینک مستقیمسریال ایرانی خانواده دکتر ماهان با کیفیت عالیقسمت 18 سریال خانواده دکتر ماهان قرار گرفت
منتشر کننده : سیمرغ فیلم
کیفیت: 720p
کشور سازنده: ایران
ژانر: اجتماعی
کارگردان: راما قویدل و علی محمد قاسمی
بازیگران: امین زندگانی، لاله اسکندری، شیوا ابراهیمی، ارسطو خوش رزم، بهرام شاه محمدلو، سعید امیرسلیمانی، رویا افشار...
این مجموعه روایتگر نگاهی تازه و الهام بخش برای تشویق جسارت تغییر و شکستن عادتهایی
جام پنجم : عذاب و تنها شدن
همه باید تنهای تنها شوند تا وجود یابند. و خداوند اراده کرده است به همه وجود بخشد. اکثریت به واسطه عذاب ها و از طریق دوزخ وجود می یابند و انگشت شمارانی هم به واسطه محبت است که مستمراً تنهاتر و موجودتر می شوند. بهشت و جهنم یعنی محبت و شقاوت دو وادی وجود یافتن یعنی تنها شدن است. و البته خداوند این هر دو وادی را به هرکسی به نوعی می چشاند تا انتخاب کنند. هر کس هر کدام را پسندید خدا هم برایش همان را قرار می دهد و لذا بین این کلا
کیم مین کیو رئیس و سهامدارِ اصلی یه شرکت بزرگ از یه بیماری رنج می بره. اون به آدم ها آلرژی شدید داره! و هر وقت دست یه آدم به بدنش می خوره دچار حالت های آلرژیک شدیدی می شه! به همین دلیل از وقتی که پدر و مادرش رو از دست داده یعنی از حدود پونزده سال پیش، داره به تنهایی زندگی می کنه! و از آدم ها دوری می کنه! تا اینکه یه گروه بهش پیشنهاد می دن که برای تکمیل ساختِ روباتی که درست کردن، بودجه ای در اختیارشون بگذاره و روش سرمایه گذاری کنه! کیم مین کیو وقتی رو
نبودن در لحظهی حال؛ یعنی درست جایی که میفهمی "ذهن" دوباره پایش را از گلیمش درازتر کرده و باز هم به عیاشی رو آورده و از کنترل به کلی خارج شده است.
دوباره شبها دیر میرسد و نمیدانی باید بروی و از کدام خرابشده جمعش کنی. تا صبح بیدار نگهات میدارد؛ از دلشوره نمیتوانی پلک روی هم بگذاری، دلت هزار راه بیخود و باخودِ رفته و نرفته را با هم یکجا طی میکند آنوقت دم صبح وقتی خرامان خرامان از راه میرسد و قیافهی آشفتهی تو را میبیند، ا
شب است. اما با وجودِ این تاریکی هم آدم میتواند بفهمد که هوا ابریست و گرفته. و میدانی، آدم توی چنین هوایی دلش میگیرد. از چه؟ از نبودنِ خورشید؟ شاید!
**
این شبها گاهی که چشمهایش به چشمهایم میافتد، میگوید: «بچهجان بهفکرِ خودت نیستی، فکرِ چشمهایت باش. بس است، چقدر مینشینی پای این لبتابت؟! چشم بِکَن از این لعنتی، چشمهایت قرمز شدند!» و من هم انکار میکنم. میگویم نه، هیچ هم قرمز نشدند، و هیچ ربطی هم به نشستن پای لپتابم ندار
دامنۀ ایران
7214
زندگینامۀ عبدالرفیع حقیقت: اینجا
به قلم دامنه. به نام خدا. از دست اندرکاران گرانقدر کتابخانۀ «یادگار امام» قم بسیار متشکرم که سبب خیر در محلۀ ما شدند. و من ممنونم از این دوستان خوب و فرهیخته ام که با اخلاق نیکو و حُسنِ معاشرت، تصدّی امور کتاب و کتابخانه را برعهده دارند؛ ازجمله جناب آقای یوسفی. اخیراً کتاب «خدمات ایرانیان به اسلام» نوشتهی عبدالرفیع حقیقت را ازین دوستان کتابخانه، به امانت گرفته بودم و خواندم. چند نکته از
غریبگی میتواند احساسی خُرد کننده باشد، غریبگی ظاهری، این که در شهری یا جایی باشی که نشناسی و نشناسند، شاید آنچنان آزاردهنده نباشد که غریبگی روحی سینهات را فشار دهد و ذهنات را افسرده کند. وقتی در بین آدمهایی باشی که نه جملاتشان را درک کنی و نه دغدغههایشان را و نه ذوقهایشان را بفهمی و نه هیجانشان را، نه حتی استرس و ترسهایشان را، کم کم از آنها فاصله میگیری، آنها هم از تو فاصله میگیرند. پرده سردی بینتان کشیده میشود و با گذش
دوست دارم بعدها، وقتی خودم یا کس دیگری اشتباهی راهش اینطرف ها کشیده شد، از اول بنشیند و پرند و چرند های مرا مثل کتابی دنباله دار پشت سر هم بخواند. پس باید خلاصه ای برای این بلاگ داشته باشم. خلاصه ای که در درباره من نمی گنجد و خلاصه ای است از به قول امیلی از روح صاف کودکانه تا اکنونم که پر از برجستگی و گودال شده. عمیق ترین برجستگی های زندگی من در این پست رونمایی خواهند شد:
1)بعد از دوباره پیدا شدن هلن، عشق من به آن بازی کامپوتری تازه شروع شده بود. ه
عوامل زیادی وجود دارد که می تواند محرکی برای شروع سردردهای من باشد.برای مثال شلوغی و ازدحام.یکی از دلایلی که مرا معمولا از رفتن به اماکن شلوغ باز می دارد و در طی این سال ها موجب شده در چنین محیط هایی دچار تشویش شوم همین شلوغی ست.
برایتان می توانم از عوامل دیگری هم مثال بزنم.نور زیاد یا قرار گرفتن در سمتی که نور یا انعکاس آن،به طور مستقیم در چشم هایم بزند.عطرهای تند و بوی سیگار،قلیان،دود ماشین،پلاستیک سوخته و ... .
علاوه بر این ها استرس هم عامل د
شبها و غروبها میرم پیاده روی کنار اقیانوس،
و فروب آفتاب رو تماشا میکنم،
و اینقدر پشه منو زده که تمام دستام دون دونه.
ببینین،
اینجور ادمها، آدمهایی که "پیر درون" دارن،
آدمهای خوبی هستن معمولا، خوبن، سالمن، کاملا میدونن چی درسته و چی غلطه، معمولا آدمهای تنهایی هستن،
معمولا سطح فکر خوبی دارن،
معمولا سعی میکنن خلاف جریان حرکت کنن، خیلی فکر میکنن، توی تنهاییای خودشونن،
کنار خونه شون ممکنه بهترین و زیباترین بارها و کلاب ها باشه ولی اینها اونجا
از خاننده های عزیز بابت وقفه طولانی خیلییییی معذرت میخوام ازین به بعد هر شب یک پارت انتشار داده میشه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چشمای سرخ به خون نشسته وحشتناک بود خیلی زیاد یه جورایی اینگار از قاب میخواست بزنه بیرون شیدا که با هین من ترسیده بود نگاهش دور خونه میچرخید که یه جا ثابت موند....نمیدونم چی دید که با قدرت دستمو فشار داد و دوباره من فریادی از درد کشیدم که شیدا به خودش اومد ...دستمو اروم گرفت تو دستشو معذرت
فکر میکنم حالا دیگر مادرها آنقدر سواد رسانهای دارند که بدانند عکسهایی که خانم فلان از خودش و بچههایش و زندگیاش و خانهاش میگذارد، تنها بخشی از ماجرا است. و اتفاقا بخش قشنگ ماجرا.
و حتی ممکن است تصویر آخر صفحه یکی از مطرحهای اینستا مربوط به بیماری و تب و لرز باشد. اما آخر هم چیزی که مخابره میشود آشپزخانه به هم ریخته پشت سر عکاس و خانه ریخت و پاش مقابلش نیست، کاسه سوپ شیکی است که با چند برگ جعفری تازه تزیین شده.
اما همین مادر با
JIKJIK,PISHI انجمن ادبیات داستانی دریچه کلیک کنید}{}{}{}{
رشت تن پوش زرد خزان به تن دارد ، وباغ بزرگ هلو در خط خمیده ی گذر امین الضرب به خواب فرو رفته ، پسرکی در همسایگی بنام شین ، میگفت ؛ غروب های خزان خورده ی ایام در دلش بشکه های هجران عشق بهار را جابجا میکنند ، اما نمیدانم کدام بهار را میگفت!?... بهار رفته بر باد تقویم چهار برگ دیواری را?.. یا بهار جفای مهربانی که نرفته از یادش را ...?
لباسهایم را پوشیدم، آنقدر لاغر شده بودم كه در تنم مى ر
وقتی در ایران، شعار مرگ بر آمریکا داده می شود،
عده ای از سر دلسوزی می گویند: منظور ما به دولت آمریکا است! ولی مردم آمریکا هم
مقصرند که: چنین حکومتی را تایید یا انتخاب می کنند! از قدیم گفته اند( خلایق هرچی
لایق)، مردم لایق آن چیزی هستند، که دارند. اما ایا واقعا مردم ساکت هستند؟
پتانسیل های موجود در امریکا، نشان می دهد که مردم با حکومت میانه خوبی ندارند.
بزرگترین دلیل آن است که: آمار شرکت کنندگان در انتخابات، معمولا زیر 50درصد هست. و
این امر مشروعی
کسی پرسید: ما در تئاتر زندگی میکنیم یا تئاتر از ما جان میگیرد؟
سوال پرسیدن و به دام کشیدن یکی از چیزهایی است که بین ذات حیوان و بشر به طرز یکسانی در جریان است: شوق به دام کشیدن، میل تصاحب، حبس شدن نفس صید در گلو، نگاه معصوم چشمهاش، پرسشگری متقابل او، التماسش، دردی که از گیر افتادن میکشد و شوق دیدن رمقی که از چشمهاش میرود، آخرین سوال.حالا من ماندهام و این دام. چندین هفته است که تلهی آهنیاش را دور مچ پام... رد کبود شدگی... ما یا تئات
شما درباره ازدواج زمان دار از دید و بعد آشنایی قبل ازدواج میگید ولی من از بعد دیگش میگم..... اینکه بعضی به صرف اینکه اسلام گفته و اینکه گناه نکنیم حالا دو روز با یکی باشم و فردا با یه صیغه ی دیگه با یکی دیگه.... من اینو قبول ندارم...آخه چرا اسلام اینو گذاشته که آقایون ازش استفاده کنن و امروز با یکی و فردا با یکی دیگه.. یا اینکه بعضی پسرا که الان امکان ازدواج ندارن برای اینکه به لذت برسن دختری رو در ازدواج زماندار می ذارن و وقتی حالشو بردن میرن و دیگ
دانلود گلچین بهترین و جدیدترین آهنگ های غمگین ایرانی 97 فارسی 2019 با کیفیت عالی Mp3 پخش آنلاین در بلاگ موزیک
Download New Music Sad Persian
علی یاسینی ازم دور شین
DOWNLOAD
پازل بند دمتم گرم
DOWNLOAD
رضا بهرام دیوانه
DOWNLOAD
امین حبیبی چشماتو خیلی دوست دارم
DOWNLOAD
محمد علیزاده خاطرت تخت
DOWNLOAD
رضا یزدانی کلافه
DOWNLOAD
علیرضا طلیسچی آخرش قشنگه
DOWNLOAD
مهدی جهانی تنهاتر از من
DOWNLOAD
مهدی احمدوند نرو
DOWNLOAD
گروه ایهام نگار
DOWNLOAD
محسن ابراهیم زاده بی قرارم
DOWNLOAD
سینا درخشنده بم میخندی
D
بسم الله الرحمن الرحیم
مادر خورشید خانه است. اگر پرنور و درخشان باشد، حال همه اهالی خانه خوب است، اگر ابری باشد، همه دلگیرند، اگر بی جان و بی رمق بتابد. خانه از تکاپو می افتد...
در این روزهای خاص، که کم کم دارد طولانی تر و سخت تر از حد انتظار هم می شود، نقش مادرها نقش عجیب مهمی است. مادرهایی که می توانند فضای خانه را آرام و سالم نگه دارند یا موج اضطراب و افسردگی آنها را هم درگیر کند و اثر مستقیمش روی کسانی باشد که چشم امیدشان به چشم های مادر است
یادگیری کودکان وقتی به بهترین شکل اتفاق میافتد که با بدن خود درگیر جهان خارج شوند
امروزه روز، تمام ابعاد زندگی ما با اینترنت عجین شده است. حتی میتوان گفت دیگر تقریباً هیچ کاری را نمیتوان بدون اینترنت انجام داد. در این میان اما، مانند هر مخلوق بشری دیگری، اینترنت هم محل بحث دارد که آیا تمام کارکردهای آن مفید هستند؟ آیا باید از ورود آن در هر قسمت از زندگی فردی و اجتماعی خود استقبال کنیم؟ مهمتر از آن وسایلی هستند که با آنها اینترنت را د
یادگیری کودکان وقتی به بهترین شکل اتفاق میافتد که با بدن خود درگیر جهان خارج شوند
امروزه روز، تمام ابعاد زندگی ما با اینترنت عجین شده است. حتی میتوان گفت دیگر تقریباً هیچ کاری را نمیتوان بدون اینترنت انجام داد. در این میان اما، مانند هر مخلوق بشری دیگری، اینترنت هم محل بحث دارد که آیا تمام کارکردهای آن مفید هستند؟ آیا باید از ورود آن در هر قسمت از زندگی فردی و اجتماعی خود استقبال کنیم؟ مهمتر از آن وسایلی هستند که با آنها اینترنت را د
باورم نمیشد زجه میزدو اینارو میگفت حتی مرد راننده هم دیگه داشت گریش میگرفت ...پا به پای شیدا اشک میریختم...شیدا بدترین شکنجه رو کشیده بود..لحضه مرگ عزیزاشو دیده بود هیچ جوره هم اروم نمیشد...
-وای چه کنم ملیکا مامانم اسممو صدا میزد هنوز بهم میگفت عروسک مامان نمیگفت شیدا میگفت عروسکم تنها میشه فقط فکر من بودو کمک میخواست داداشم..داداش عزیزم ...شروین من اخ که الهی میمردمو نمیدیدم ..شاهد زجری که کشیدن نمیشدم اخ که وقتی میگفت شیدا چه حس قشنگی بهم میدا
تحقق وحدت ملی با انتخابات آزاد و رقابتی
فدائیان اسلام؛ مبارزانی آرمانگرا برای تحقق احکام الهی
برجام در وضعیتی نامتوازن
کتاب باز هم سوالی دارید؟
الگوهای اسلامی، باب ذائقه ایرانی
کتاب خوزستان پشت خاکریز سیلاب
درباره همایون خرم
کتاب اصفهان از نگاهی دیگر
کتاب «تانیش»
کتاب عشقبازی به سبک ماهیها
دانشگاهها ۱۰۰ هزار پایاننامه و پروپوزال در ایراندک ثبت کردند
اختصاص ۹۲۸۵ مجوز جذب هیأت علمی برای وزارتخانههای علوم و بهدا
تحقق وحدت ملی با انتخابات آزاد و رقابتی
فدائیان اسلام؛ مبارزانی آرمانگرا برای تحقق احکام الهی
برجام در وضعیتی نامتوازن
کتاب باز هم سوالی دارید؟
الگوهای اسلامی، باب ذائقه ایرانی
کتاب خوزستان پشت خاکریز سیلاب
درباره همایون خرم
کتاب اصفهان از نگاهی دیگر
کتاب «تانیش»
کتاب عشقبازی به سبک ماهیها
دانشگاهها ۱۰۰ هزار پایاننامه و پروپوزال در ایراندک ثبت کردند
اختصاص ۹۲۸۵ مجوز جذب هیأت علمی برای وزارتخانههای علوم و بهدا
بقلم شهروز براری صیقلانی اپئزود اول از اثر شماره یک نویسنده اثر شهروز براری صیقلانی اثر
L♥o♥v♥e♥♥♥s♥h♥i♥n♥♥b♥r♥a♥r♥y♥
داستان اول ♦♦ از شهروز براری صیقلانی ♦♦
همواره حرفهایم را نتوانستم بگویم ، درعوض بی وقفه نوشته آم . چه توان کرد وقتی توان ابراز نباشد؟ نوشتن بهتر از در خود نهفتن است . هر چه است از نگفتن بهتر است. افسوس ک اشتیاق خواندنش نباشد. افسوس.....
ترا روی کاغذ ها جامیگذارم و میروم ،م
یکی از بهترین چیزهایی که به خاطر دارم، سخنرانی با حرارت استاد کشاورزی درباره یادگیری و کاربرد یافته های علمی با واقعیت ها بود. او تأکید داشت که شناخت دائرة المعارفی به خاطر خودش، کوشش بیهوده ای بیش نیست و این گونه سخن خود را به پایان رسانید: "فشنگ لعنتی نباش، یک تفنگ باش!"
مریدان، افرادی هستند که چیزی نو را از یک دیدگاه برای خودشان به دست آورده، از من و کار من چیزهایی هم با درک درست و هم نادرست به عنوان سلاح ساخته و در نبرد با همگان یا افراد گ
درباره این سایت